I lOvE yOu mY lOvE
خدایا به ایوب بگو به زمین بیاید تا به او بگویم که صبـــــــــــر چه معنایی دارد... گاهی وقتا باید احمق باشی... روی کاغذ مینویسم دستان تو و روی ان دست میکشم!!!! چشم هایم را به بیمارستان می برم... نمیدانم چه مرگشان شده... هر شب در خواب جایشان را خیس می کنند... شب ها اتاقم ماه ندارد... چشم هایت را قرض می دهی تا صبح؟؟؟ تنهایی های من دو نفره است... یا با تو... یا با خیال تو... سرم را روی شانه ات بگذار... تا همه بدانند "همه چیز" زیر سر من است... درد دارد... کسی تنهایت بگذارد که به جرم با او بودن همه تنهایت گذاشتند... دیگر صاف راه نمیروم... مهم نیست بگویند سالم نیستم... مهم این است تو میدانی غم نبودنت کمرم را خم کرده است... اینکه مرتب خودتو به دیگری یاد اوری کنی که فراموشش نشی "عجیب غم انگیزه"
[-Design-] |